گفتی از عشق شبی پر تب وتابم کردی
من خاموش شکستم تو شهابم کردی
چه شد آخر دل دریایی من راست بگو
این چه رازی است که محتاج سرابم کردی
هر زمان از دل سنگت که شکایت کردم
با سکوتی پر از اعجاز جوابم کردی
آمدم با دل مجروح بپرسم آخر
به چه جرمی است که پابندعذابم کردی
توگذشتی و ترک خورد غرورم رفتی
ازدر خانه ی احساس جوابم کردی